خدمات نظامى على علیه السلام
از غزوات مشهور و مهمى که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله با مشرکین و دشمنان اسلام نموده و على علیه السلام نیز ابطال و قهرمانان عرب را در آن جنگها طعمه شمشیر خود ساخته است میتوان غزوه بدر واحد و غزوه بنى نضیر و غزوه احزاب (خندق) و غزوه خیبر و فتح مکه و جنگ حنین و طائف را نام برد.
چون مقصود از نوشین این فصل شرح فداکاریها و خدمات نظامى على علیه السلام است لذا از توضیح و علل وقوع جنگها صرف نظر کرده و فقط بمبارزات آنحضرت با ابطال و جنگ آوران عرب در صحنههاى کارزار اشاره مینمائیم زیراشرح زندگانى على علیه السلام بدون اشاره بحضور او در میدانهاى جنگ ناقص و بى لطف میباشد و شرح چند غزوه مهم براى شناساندن نیروى بازوى آنجناب لازم و ضرورى میباشد.
غزوه بدر:
اگر چه پیش از غزوه بدر جنگهاى کوچکى (سریه) میان مسلمانان و مخالفین در گرفته بود ولى غزوه بدر اولین جنگى بود که مسلمان در آنجنگ آزمایش شدند و ترس مشرکین آنها را فرا گرفته بود و براى مقابله با آنان اکراه داشتند چنانکه خداوند در قرآن کریم فرماید:
کما اخرجک ربک من بیتک بالحق و ان فریقا من المؤمنین لکارهون (1)
(همچنانکه پروردگارت ترا از خانهات بحق براى جنگ با مشرکین بیرون آورد و گروهى از مؤمنین از مقابله با کفار اکراه داشتند) زیرا تعداد مشرکین در حدود هزار نفر بوده و با ساز و برگ کامل و اسبان یدکى براى از بین بردن مسلمین بفرماندهى ابوسفیان حرکت کرده بودند در صورتیکه عده مسلمانان 313 نفر بوده و اکثر آنها هم فاقد ساز و برگ بودند و بیش از هفتاد شتر و چند رأس اسب همراه نداشتند بالاخره در روز 17 ماه مبارک رمضان سال دوم هجرى این دو گروه در محلى میان مکه و مدینه به نام بدر (نام چاهى است) در برابر هم قرار گرفتند و خداوند مؤمنین را بوسیله فرشتگان یارى نمود چنانکه فرماید:و لقد نصرکم الله ببدر و انتم اذلة (2) خداوند شما را در بدر نصرت نمود در حالیکه زبون و ناتوان بودید) ابتدا سه تن از مشرکین (عتبه و شیبه و ولید بن عتبه) بمیدان آمده و مبارز خواستند پیغمبر اکرم على علیه السلام را بمبارزه آنها فرستاد و عموى خود حمزه و عبیدة بن حارث بن عبد المطلب را نیز دستور داد که بهمراه على علیه السلام با آنها بجنگند على علیه السلام بمحض برخورد با ولید که مبارز او بود وى را بقتل رسانید و سپس براى کشتن مبارزان همراهانش بسوى آنها شتافت چون آن سه تن کشته شدند ترسو دهشتى از مسلمانان در دل مشرکین قرار گرفت،آنگاه مبارزان دیگرى بمیدان آمدند که اکثرشان بشمشیر على علیه السلام زندگى را بدرود گفتند و رشادتهاى آنحضرت جنگ بدر را به پیروزى مسلمانان خاتمه داد بطوریکه متجاوز از هفتاد تن از مشرکین قریش مقتول و هفتاد تن نیز اسیر گردیدند که عباس بن عبد المطلب و عقیل بن ابیطالب هم جزو اسراء بودند و با دادن فدیه آزاد شده و اسلام اختیار کردند و بنا به نقل مورخین بیش از نیم کشته شدگان مشرکین بشمشیر على بوده (3) و بقیه هم بوسیله سایر مسلمین و فرشتگان نصرت بقتل رسیده بودند و از جمله کشته شدگان سرشناس قریش بدست آنحضرت عاص بن سعید و حنظلة بن ابیسفیان (برادر معاویة) و عمیر بن عثمان (عموى طلحه) بودند. (4)
بالاخره جنگ بنفع مسلمین و شکست مشرکین خاتمه یافت و مسلمین فاتحانه بمدینه مراجعت کردند و نام نامى على علیه السلام بعنوان شجاع بى نظیرى در میان عرب بلند آوازه گشت و کسى را جرأت و یاراى آن نبود که مقابله با او را حتى در اندیشه و ذهن خود مجسم سازد.
غزوه احد:
احد نام کوه بزرگ و مشهورى است که تقریبا در شش کیلومترى مدینه قرار گرفته و غزوه احد در ماه شوال سال سیم هجرى در دامنه کوه مزبور واقع گردیده است.
شکست قریش در غزوه بدر که موجب آبرو ریزى و از دست رفتن عدهاى از رجال آنها شده بود زمینه را براى جنگ دیگرى آماده میکرد زیرا خانواده کشته شدگان مانند عکرمة بن ابى جهل و صفوان بن امیه در مکه عزادار بوده و براى انتقامجوئى،مردم مکه را براى مقابله و مقاتله مسلمین تحریص میکردند،ابوسفیان بن حرب که در رأس کفار قریش بود مردم را دور خود جمع نموده و براى اعاده حیثیت خود آنها را بجنگ آماده میساخت و حتى اموال شخصى خود را در اختیار آنانگذاشت که بمصارف جنگى برسانند. (5)
هند دختر عتبه و زن ابوسفیان نیز بهمراهى چند زن دیگر دف زنان مردم را بخونخواهى کشته شدگان خویش دعوت میکردند با این ترتیب ابوسفیان در حدود پنجهزار سوار و پیاده را تجهیز نموده و راه مدینه را با عده تحت فرماندهى خود در پیش گرفت.
چون رسول اکرم از این قضیه مطلع شد فورا اصحاب را جمع آورى کرده و مطلب را با آنها در میان نهاد گروهى اظهار نمودند که باید در شهر مانده و حالت تدافعى گرفت ولى بعضى را عقیده بر این بود که باید از شهر بیرون رفت و بحمله پرداخت بالاخره مسلمین آماده جنگ شدند و خود پیغمبر صلى الله علیه و آله نیز لباس جنگ پوشید و با عدهاى در حدود هفتصد نفر آماده مقابله با دشمن گردید و على علیه السلام را هم بسمت پرچمدارى تعیین فرمود همچنانکه در کلیه جنگها پرچمدارى بعهده او بود چون پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله باحد رسید براى اینکه از حمله ناگهانى و پشت سرى دشمن غافل نباشد عدهاى را (در حدود پنجاه نفر) تحت فرماندهى عبد الله بن جبیر بر دهانه شکافى که براى این کار مناسب بنظر میرسید گماشت و این پیش بینى پیغمبر نیز کاملا صحیح بود زیرا ابوسفیان هم خالد بن ولید را با جمعى تقریبا چهار برابر عده عبد الله در کمین آنها گذاشته بود که پس از در آویختن دو لشگر بهم از پشت سر بمسلمین حمله نماید.
بارى جنگ شروع شد و بیشتر مبارزان قریش بدست على علیه السلام کشته شدند و پرچمدار ابیسفیان بنام طلحة بن ابى طلحة مرد نیرومندى بود و او را کبش الکتیبة (قوچ لشگریان) میگفتند بمبارزه على علیه السلام آمد و آنحضرت چنان ضربتى بر کله او زد که چشمانش از حدقه بیرون افتاد و نعره زد و بهلاکت رسید سپس برادر طلحه پرچم را بدست گرفت و او نیز کشته شد و حمزه نیز با کمال رشادت مبارزان قریش را طعمه شمشیر خود میساخت و در اثر کشته شدن جنگجویان قریش شکست فاحشى در لشگریان دشمن نمودار شد و مسلمین با اینکهتعدادشان خیلى کمتر از آنها بودند بر آنها مسلط گشته و نسیم فتح و پیروزى بر پرچم اسلام وزیدن گرفت،مشرکین در حال فرار بودند و گروهى از مسلمین به تعاقب دشمن شتافته عدهاى نیز مشغول جمع آورى اموال آنها گردیدند.
در اینموقع کسانى که بر دهانه دره گماشته شده بودند بى انضباطى کرده و بر خلاف دستور پیغمبر صلى الله علیه و آله از فرمان عبد الله سرپیچى نمودند و بگمان اینکه فتح مسلمین کاملا حتمى بوده و ماندن آنان در محل مزبور لزومى ندارد پست نگهبانى خود را ترک کرده و بیش از چند نفر از آنها در محل خود باقى نماندند.
خالد بنولید که منتظر چنین فرصتى بود با سواران خود راه دهانه را پیش گرفت و آن عده ناچیز را از بین برده و از پشت سر بمسلمین حمله نمود فراریان قریش که از پشت جبهه صداى خالد را شنیدند مجددا مراجعت کرده و از دو طرف بر مسلمین حملات سختى بردند و چون تعداد مسلمین کم بوده و بحالت تفرقه و پراکنده جنگ میکردند شکستى بآنها روى داده و در نتیجه متوارى گردیدند در این جنگ حمزة بن عبد المطلب بدرجه رفیعه شهادت رسید و جگرش را بدستور هند (مادر معاویه) از سینهاش در آوردند و آن ملعونه هم مقدارى از آنرا در دهان گرفته و جوید و از آنروز به هند جگر خوار مشهور شد خود پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله از ناحیه پیشانى صدمه دید و دندان مبارکش شکست و بغیر از على علیه السلام و دو نفر دیگر کسى مراقب آنحضرت نبود.
على علیه السلام با حملات حیدرانه خود گروه مشرکین را از هر طرف که به پیغمبر حمله میآوردند پراکنده میساخت و خود را پروانه وار بدور شمع وجود آنجناب بگردش در میآورد.
فداکارى على علیه السلام در جنگ احد صفحه درخشانى در تاریخ زندگانى او گشود که سطور طلائى آن با نداى جبرئیل که میگفت.لا سیف الا ذوالفقار و لا فتى الا على مزین گردید . (6)
شیخ مفید از عکرمه او نیز از خود على علیه السلام نقل میکند که فرمود چون در غزوه احد مردمان از اطراف پیغمبر صلى الله علیه و آله پراکنده شدند مرا بر آنحضرت چنان بى تابى فرا گرفت که هرگز نظیر آنحالت را در خود ندیده بودم پیش روى او شمشیر میزدم که یکمرتبه برگشتم و او را ندیدم با خود گفتم رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم که فرار نمیکند و در میان کشته شدگان هم او را ندیدم و گمان کردم که از میان ما بآسمان بالا رفته است پس غلام شمشیر را شکسته و با خود گفتم با این شمشیر براى دفاع از رسول خدا صلى الله علیه و آله آنقدر قتال میکنم تا کشته شوم و بر آن جماعت حمله کردم آنها از جلو شمشیر من گریخته و راه باز کردند که ناگاه دیدم پیغمبر صلى الله علیه و آله بیهوش بزمین افتاده است بالاى سرش ایستادم چشمان مبارکش را باز کرد و بسوى من نگریست و فرمود:اى على مردم چه کردند؟
عرض کردم یا رسول الله آنها کافر شدند و بدشمن پشت کرده و ترا وا گذاشتند پیغمبر نگاه کرد و دید جمعى از لشگریان دشمن بسوى او مىآیند بمن فرمود یا على اینها را از من دور گردان من بدانها حمله کرده از چپ و راست شمشیر زدم تا آنها فرار کرده و تار و مار شدند .پیغمبر فرمود یا على آیا مدح خود را در آسمان نمیشنوى که فرشتهاى بنام رضوان ندا میکند :لا سیف الا ذوالفقار و لا فتى الا على؟ من اشگ شادى ریختم و خداوند سبحان را بر این نعمت سپاسگزارى کردم. (7)
استقامت و پایدارى على علیه السلام و چند نفر دیگر که ثابت قدم مانده بودند موجب شد که مشرکین از مدینه چشم پوشیده و راه مکه را در پیش گرفتند.على علیه السلام با اینکه خود بشدت مجروح بود پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله را از نظر دور نداشت و براى شستن دست و روى آنحضرت با سپر خود آبى تهیه کرد و چون رسول خدا دست و روى خود را شست فرمود غضب خدا بر آن قومى که رخسار پیغمبر خود را خونین کردند. (8)
غوغاى جنگ فرو نشست و از گروه مسلمین هفتاد نفر مقتول و بقیه نیز فرار کرده بودند و تنها قهرمان نامى این جنگ که افتخار فتوت را در سایه این فداکارى بى نظیر بدست آورده بود على علیه السلام بود که چندین زخم مرد افکن به بدنمبارکش اصابت کرده بود که هر یک از آنها به تنهاى قادر بود یک مبارز نامى را از پا در آورد کثرت زخمها و جاى شمشیرها در بدن آنحضرت همه را به تعجب و حیرت انداخته بود که یک جوان 26 ساله با تن آغشته بخون چگونه هنوز زنده مانده است ولى آنها نمیدانستند که یک روح بزرگ و قوى و یک ایمان خالص و محض در آن پیکر زخمدار وجود داشت که آنهمه سختىها و ناملایمات را با کمال رضایت و خرسندى تحمل مینمود.
نبى اکرم بمدینه مراجعت فرمود و حضرت زهرا علیها السلام با ظرف آبى که براى شستن صورت پدرش در دست داشت آنحضرت را استقبال کرد على علیه السلام نیز در حالیکه دستش تا بازو خون آلود بوده رسید و ذوالفقار را بفاطمه داد و فرمود خذى هذا السیف فقد صدقنى الیومـاین شمشیر را بگیر که امروز (ایمان و شجاعت) مرا تصدیق نمود سپس فرمود:
أفاطم هاک السیف غیر ذمیم
فلست برعدید و لا بملیم
لعمرى لقد اعذرت فى نصر احمد
و طاعة رب بالعباد علیم
أمیطى دماء القوم عنه فانه
سقى ال عبد الدار کأس حمیم
اى فاطمه بگیر این شمشیر را که نکوهیده نیست و من ترسو و لرزان و ملامت کننده نیستم (در انجام وظیفهام کوتاهى نکردهام که خود را ملامت کنم) ـبجان خودم سوگند در یارى پیغمبر و طاعت پروردگارى که باعمال بندگان دانا است کوشش نمودم،خونهاى مردمان را از این شمشیر پاک کن که این شمشیر جام مرگ را بخاندان عبد الدار (پرچمداران قریش) خورانید .
رسول اکرم صلى الله علیه و آله نیز بفاطمه علیها السلام فرمود.
خذیه یا فاطمة فقد ادى بعلک ما علیه و قد قتل الله بسیفه صنادید قریش.
اى فاطمه بگیر شمشیر را که شوهرت امروز دین خود را اداء نمود و خداوند بوسیله شمشیر او بزرگان قریش را نابود ساخت. (9) شکستى که در این جنگ بمسلمین رسید در نتیجه یک بى انضباطى کوچک و عدم دقت در اجراى دستور نظامى پیغمبر صلى الله علیه و آله بود و در عین حال تجربه تلخى بدست آنها داد که بعدها براى آنان مورد عبرت قرار گرفت و آیه شریفه نیز باین موضوع اشاره فرماید:
و لقد صدقکم الله وعده اذ تحسونهم باذنه حتى اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصیتم من بعد ما اریکم ما تحبون منکم من یرید الدنیا و منکم من یرید الاخرة ثم صرفکم عنهم لیبتلیکم و لقد عفى عنکم و الله ذو فضل على المؤمنین. (10)
غزوه بنى نضیر:
پس از پایان غزوه احد بعضى از ساکنین محلى مدینه مانند طوایف یهود بنى نضیر و بنى قریظه از این پیشامد خوشحال شده و بعضى از قبایل هم که پیمان دوستى و یا پیمان عدم تعرض با پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله بسته بودند نقض عهد نمودند.
بنابر این چنین بنظر میرسید که پیش از جنگ با قریش لازم است نفوذ و امنیت کامل را در مدینه برقرار نمود و سپس بدفع قریش پرداخت لذا در سال چهارم هجرى که فاصله میان غزوه احد و خندق بود مسلمین آماده قتال با بنى نضیر شده و براى محاصره آنها در ربیع الاول سال مزبور از مدینه بیرون شدند.
فرمانده این ستون اعزامى على علیه السلام بود که با رشادت و شجاعت ویژه خود آنها را مجبور به تسلیم نمود و پیمان بستند که پیغمبر صلى الله علیه و آله از خون آنان در گذرد و آنها نیز از حومه مدینه خارج شده و بشام روند. (11)
رسول خدا صلى الله علیه و آله این شرط را پذیرفته و دستور داد که هر سه نفر یک شتر ببرند و اموال خود را نیز بر آن شتر بار نهند،پس از خروج بنى نضیر از مدینه اموال و اراضى زراعى آنها نصیب مسلمین گردید.این واقعه که پس از غزوه احد روى داد براى تحکیم موقعیت مسلمین بسیار مناسیب بوده و پیغمبر صلى الله علیه و آله با کمال قدرت و مهارت و تدبیر توانست در مدت کمى نفوذ از دست رفته را جبران نماید و بر وسعت قلمرو و اقتدار خود افزوده و دشمنان دین را منکوب سازد.
پىنوشتها:
(1) سوره مبارکه انفال آیه 5
(2) سوره آل عمران آیه .123
(3) شیخ مفید در کتاب ارشاد اسامى 36 نفر را که بدست على علیه السلام کشته شدهاند ثبت نموده است.
(4) ارشاد مفید باب 2 فصل 18ـکشف الغمه ص 53ـاعلام الورى و کتب دیگر.
(5) تاریخ طبرى.
(6) سیرة ابن هشام جلد 2 ص 100ـتاریخ طبرى.
(7) ارشاد مفید جلد 1 باب دوم فصل 22 حدیث 6ـاعلام الورى.
(8) تاریخ یعقوبى.
(9) کشف الغمه ص 56ـارشاد مفید جلد 1 باب 2 فصل 22ـاعلام الورى.
(10) سوره آل عمران آیه 152 و آیههاى بعد.
(11) تاریخ طبرى.